ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در بین راه و شهر شام
میان این دو کو فرقی یکی جان و یکی جانان بگو از وحدت این دو یکی روح و یکی ریحان تَبِ گرما و بیآبی ترک افتاده بر لبها یکی در قتلگه اما یکی در خیمهها عطشان جهان تاریک شد آنجا که خورشید و قمر لرزید یکی از نیزه افتاد و یکی از ناقۀ عریان چو آمد قافـله مردم سر بازار خـندیـدند یکی بر روی نی نالان یکی در قافله گریان چهل منزل کنار هم ولی قسمت جدایی شد یکی بر نوک نی قاری، یکی در مجلس مستان جدا شد از بَرِ زینب سر و از هم جدا گشتند یکی در دیر راهبها یکی در منزل ویران صدای هلهله از بام شامیها مصیبت بود تصدق کردن مردم به زینب اوج غربت بود به دخترهای زهرا خارجی گفتن عجب دردیست غل و زنجیر و بازار کنیزان جای زینب نیست درون قافله هر کس زمین افتاد زینب مُرد سپر شد جای دخترها سنان و سنگ و سیلی خورد لب عطشان طفلان را به چشم خیس خود میدید غمِ خار مغیلان را به چشم خیس خود میدید سر دار بلا میزد نوای عشق را فریاد تـمام داغ دشت نیـنوا بر دوش او افـتاد نمیبیند به جز زیبایی مطلق در این غوغا و ما ادراک ما زینب، جوابش شد سکوت ما |